مگو که بی خِرَدم هیچکس نمیخَرَدم :)
کرامت تو به بالای دست میبردم
اگر جدا کنی از خود مرا کم تراز صفرم .
وگر کنار تو باشم فزون تر از عددم
ای مولا علی علی موسی الرضآ
ز کثرت کرمت ای کریم اهل البیت
خجالتی که کشیدم هماره میکُشَدم
ای مولا علی علی موسی الرضآ
در ادامه پست اون دست ت دادن باید بگم
هر چند ثانیه که خاموش میشه من باید تمام هیکلمو بکشم دست در دستمو کامل باز کنم بالا براش ت بدم
به بابام میگم خسه شدم
میگه چشش لوچه باید اینه بچسبونیم اینور که ادمو ببینه خودش روشن شه =|
الان از نظر روحی نیاز دارم جایی باشم که هیچ دغدغه ای نباشه
نه برای من
نه برای اون
رها از هر حسِ تشویشی کنارش دراز کشیده باشم , دستاشو گرفته باشم و همونطور که این آهنگ و گوش میدم و به اسمونِ پر ستاره نگاه میکنم باهاش حرف بزنم
از جایی حرف بزنیم که همه چی جدید باشه
شهر و آدماش و حس و حالش
فقط و فقط از خوب بودن حرف بزنیم
فقط و فقط از باهم بودن حرف بزنیم
ستآره ی من
درباره این سایت